جدول جو
جدول جو

معنی صف صف - جستجوی لغت در جدول جو

صف صف
رده رده صف اندر صف
تصویری از صف صف
تصویر صف صف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صفصف
تصویر صفصف
ویژگی زمین هموار، هامون
فرهنگ فارسی عمید
(صَ صِ)
جمع واژۀ صفصف. (معجم البلدان). رجوع به صفصف شود
لغت نامه دهخدا
(صَ صِ)
وادیی است جانب فرودین افکان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ صَ)
صفهای پشت هم. صفها بدنبال هم. صف در صف. رجوع به صف و صف اندر صف شود
لغت نامه دهخدا
(صُ صُ)
گنجشک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ صَ)
زمین هموار. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء). زمین هامون و نرم. (دهار) (ترجمان علامۀ جرجانی).
- قاع صفصف، زمین هموار بی گیاه.
- قاع صفصف کردن جائی یا شهری، جائی یا شهری را غارت کردن و با خاک یکسان نمودن:
کاروان سبزه تااز قاع صفصف کرد ارم
صف صف از مرغان روان بر کاروان افشانده اند.
خاقانی.
چون غلام بخانه رسید سرای خویش چون قاع صفصف خالی یافت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 346).
، کنارۀ کوه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صفاصف
تصویر صفاصف
صفهای پشت سر هم صف در صف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفا صف
تصویر صفا صف
پشت سر هم رده پشت رده
فرهنگ لغت هوشیار
زمین هموار، کناره کوه گنجشک زمین هموار زمین هامون و نرم یا قاع صفصف. زمین هموار بی گیاه. یا قاع صفصف کردن جایی را. آنجا را غارت و با خاک یکسان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفاصف
تصویر صفاصف
((صَ صَ))
صف های پشت سر هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفصف
تصویر صفصف
((صَ صَ))
زمین هموار، زمین هامون و نرم
فرهنگ فارسی معین